یکی که روح و روان آدم رو دریابه

ساخت وبلاگ

امروز صبح سقف اتاقی که توش هستم تو خوابگاه یه تیکه ش ریزش کرد.بعد به ما گفتن باید از اینجا بریم.یهو انگار خیلی غمگین بشم ایستادم وسط اتاق و گفتم کجا برم؟من کجا برم؟من اخه باید کجا برم؟تو این شهر من کی رو دارم؟کی منو کمک می کنه باز وسایلم رو بریزم تو چمدون و بلند بشم برم؟

خب این شرایط سخته.ایستادی یه نقطه یا نقاطی از زندگی ت که حس می کنی نیاز به حمایت داری اما نیست.یا تنها می جنگی یا تنها می میری.من حتما گزینه اول رو انتخاب می کنم.

در مورد حمایت بگم که من تو این تیکه زندگیم حمایت خانواده هم ندارم.چون نمی تونم شرایطم رو به کسی بگم.گفتنش گرون تموم می شه.به قیمت از بین رفتن اسایش روح و روانم.

دلم می خواد مفصل در مورد معنی حمایت بنویسم اما خب حسش نیست.

به هر صورت من ادم خوشبینی هستم.بخش بزرگی از وجودم رو بی خیالی و تلاش دوباره گرفته وگرنه که همون پارسال از دست رفته بودم

برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 21 فروردين 1402 ساعت: 18:50